سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوندِ والا نام، حافظِ کسی است که دوست خود را حفظ کند . [امام صادق علیه السلام]
3  گمگشته  4

یا من اذا سئله عبد اعطاه (یکشنبه 86/6/11 :: ساعت 12:31 صبح )

خواهرم داشت حرف میزد نمیدونم چی میگفت از جشن تولد یکی از همکارا که چقد کادو گرفته که یکی از دوست پسراش از آمریکا بهش زنگ زده و فرداش براش یه دسته گل خیلی گنده فرستاده ...نمیدونم به حرفاش گوش نمیکردم شایدم حرفاش یه دفعه آتش درونم رو بیشتر شعله ور کرد همینجور که داشتم با سبد میوه ور میرفتم یه دفعه اشکام ریخت رو زمین نمیخواستم بفهمه واسه همین پاشدم اما فهمید .دیگه ول کن نبود که از حرفای من ناراحتی !!!!!!!!!!

حالا ازمن انکارو از اون اصرار آخرش گفتم اصلا گوش نمیکردم که چی میگفته اما واقعیتش اینه که گوش میکردم!!!!!!!!!!!!

چه بده آدم به حال خودش دلسوزی کنه !نه؟به اون دختره حسودیم شد؟نمیدونم؟فکر کنم بیشتر دلم به حال خودم سوخت که احساس کردم چقدر بعضی وقتا تنهایی بدجوری از پام در میاره


¤ نویسنده: سمیه



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

»» منوها
[ RSS ]
[خانه]
[درباره من]
[ارتباط با من]
[پارسی بلاگ]
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 0
مجموع بازدیدها: 11094
 

»» درباره خودم
گمگشته
مدیر وبلاگ : سمیه[32]
نویسندگان وبلاگ :
ایمان خانم
ایمان خانم (@)[11]


 

»» آرشیو نوشته های قبلی
 

»» لوگوی خودم

 

»» اشتراک در وبلاک
 
 

»» وضعیت من در یاهو